تصرف کردن (نَ دَ) مالک شدن و دخالت کردن. (ناظم الاطباء). اکتساب. (تاج المصادر بیهقی). به تملک درآوردن ادامه... مالک شدن و دخالت کردن. (ناظم الاطباء). اکتساب. (تاج المصادر بیهقی). به تملک درآوردن لغت نامه دهخدا
تصرف کردن مالک شدنبدست آوردن، چیزی را بمیل خود تغییر دادن ادامه... مالک شدنبدست آوردن، چیزی را بمیل خود تغییر دادن تصویر تصرف کردن فرهنگ لغت هوشیار
تصرف کردن به چنگ آوردن، تصاحب کردن، مالک شدن، اشغال کردن، تسخیر کردن، مسخر کردن، گرفتن، متصرف شدن، صاحب شدن، متملک شدن ادامه... به چنگ آوردن، تصاحب کردن، مالک شدن، اشغال کردن، تسخیر کردن، مسخر کردن، گرفتن، متصرف شدن، صاحب شدن، متملک شدن فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصرف کردنتَصَرُّف کَردَن ele geçirmek ادامه... ele geçirmek تصویر تصرف کردن دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی